یسنا شاکرییسنا شاکری، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
امیرحسین شاکریامیرحسین شاکری، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
تولد نینی وبلاگم(از آن روزی که نینی وبلاگ آمدم)تولد نینی وبلاگم(از آن روزی که نینی وبلاگ آمدم)، تا این لحظه: 4 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
رضا شاکریرضا شاکری، تا این لحظه: 49 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

پسر طلا

سلام به همه ی آن هایی که وبلاگم را میخوانند

چه حرفی زدی؟

1399/1/28 11:16
نویسنده : امیرحسین
70 بازدید
اشتراک گذاری

منظورم از این که اسم این نوشته را {چه حرفی زدی؟} گذاشتم این است که دیروز خواهرم یک حرفی زد که مادربزرگ و پدربزرگم را از روستایمان به اینجا کشاند.حالا بریم ببینیم که خواهرم چه حرفی زده بود.چند روز بود که مادرم دندانش درد داشت.برای همین دیروز با پدرم به دکتر رفت و من و خواهرم توی خانه تنها بودیم.چند ساعتی گذشته بود که خواهرم گفت:{حوصله ام سر رفته.به مادربزرگ زنگ میزنی}.من هم به مادربزرگ زنگ زدم.اما همان وقع صدای خواهرم را شنیدم که به مادربزرگ گفت:{مادر و پدرم به دکتر رفتند}.همان موقع یادم افتاد که مادرم برای اینکه مادربزرگم نگران نباشد به او چیزی نگفته بود.وقتی حرف خواهرم تمام شد صدای در آمد و پدرم به خانه آمد.همان موقع دوباره مادربزرگ زنگ زد و به پدرم گفت که ما داریم به کاشان میاییم.پدرم که رفت آنها آمدند.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر طلا می باشد